کودکانه پارمیس و مهسا
چند روز پیش رفته بودیم خونه مادر بزرگم خالم اینا هم اومده بودم مهسا کوچولو میشه دختر خاله من پارمیس سه ماه و یک هفته از مهسا بزرگتره
صبح که از خواب بیدار شدن داشتن اینجوری بهم ابراز محبت میکردن
.
.
بعد از ظهر هم تو حیاط مادربزگم پر از کبوتر چاهی شده بود بچه ها از پشت در شیشه ای نگاه میکردن و کلی ذوق میکردن
پارمیس میگفت جوجو و مهسا میگفت جی جی
اخر سر پارمیس به تقلید از مهسا گفت جی جی!!!
.
.
غروب هم رفتیم پارک نزدیک خونه مادر بزگم و رفتیم کنار دریاچه بچه ها جوجو و جی جی دیدن
.
.
خلاصه کلی این مهمونی به ما و بچه ها خوش گذشت خالم یه برس برای پارمیس گرفته بود داد به پارمیس گفت اینو مهسا برات گرفته
حالا هر وقت موهای پارمیس رو شونه میکنم میگه مهسا مهسا
قربونه جفتتون برم من انقدر ماه هستید
.
.
پ .ن:میبخشی عکسها تاره چون بچه ها یه لحظه اروم و قرار نداشتن تازه اینها از بهترین عکساشونه ههههه