پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

دختر نازم پارمیس

پسر دایی مامان

شنبه 23 فروردین پسر دایی مامان به دنیا اومد ماشالله خیلی ناز بود اقا مهرزاد از الان دلم براش تنگ شد خدا حفظش کنه عزیز دل رو............. ...
25 فروردين 1393

عید دیدنی

پارمیس سر سفره هفت سین . پارمیس خونه مادر بزگ پدریش . پارمیس خونه عمه ناهید . پارمیس خونه دایی مامان(دایی محمد) . ...
7 فروردين 1393

عید 93 مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک

تقدیم به همه عزیزانم اميدوارم امسال سالي باشه واست پر از شادي ، پر از هيجان ، پر از خنده هاي بلند ، پر از گريه هاي از سر شوق ، پر از آخ جون گفتن و هورا شدن، پر از بودن با كسايي كه دلت ميخواد، پر از خوراكي هاي خوشمزه، پر از دوست داشتن و دوست داشته شدن، پر از عكس هاي يهويي، پر از تا ظهر خوابيدن پر از لباس هاي رنگي رنگي، پر از گرفتن دست كسي كه دوسش داري، پر از دوست دارم هايي كه انتظارشو نداري،   پر از بغل كردن عزيز ترينات، پر از تلفن هاي غير منتظره، پر از سفر ...
29 اسفند 1392

پارمیس و هلیا

امروز رفتیم خونه دوستم سونیا........ خیلی وقت بود میخواستم برم پیششون تا هلیا رو ببینم یعنی 1 سالی میشد!!! هلیا 1 ماه از پارمیس کوچکتره اما شیطون تره خوشگل خاله....... این جا هم یه نگاه با محبت به هم کردید البته اول دیدارتون بود بعدش همش دعوا بود................ ...
21 اسفند 1392

عروس خانوم

 24بهمن رفتیم عروسی دختر خوشگل منم از اول عروسی تا اخر عروسی داشت میرقصید خیلی هم اصرار داشت وسط جمعیت برقصه اصلا نمیزاشت بغلش کنم ههههه ...
17 اسفند 1392

سیرک

امروز 11 اسفند رفتیم با عمه وعمو ومادربزرگت سیرک خلیل عقاب برنامش خوب بود بد نبود ولی صدای موزیکش خیلی بلند بود دیگه اخراش سر درد گرفتیم تو هم دست میزدی براشون و با تعجب نگاشون میکردی اول که نادیا رو دیدی پریدی بغلش کردی از خوشحالی بالا پایین میپریدی دست همدیگرو میگرفتید راه میرفتی هرچی میخواستم بغلت کنم اجازه نمیدادی میخواستی با نادیا راه بری ...
15 اسفند 1392